ولایت
ولایت

ولایت

سالروز شهادت یازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) تسلیت

هشتم ربیع الاول :سالروز شهادت یازدهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) تسلیت 

حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود : هرکس در پنهانى برادر خود را پند دهد او را آراسته و هر که آشکارا به او اندرز گوید از او عیب جوئى  کرده. مواعظ امامان علیهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار، جلد 1 صفحه 320

 حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به اسم اعظم خدا نزدیک تر از سیاهى چشم به سفیدى آن است. مواعظ امامان علیهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار، جلد 1 صفحه 318

احادیث حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)

نشانه های امام حق بعد از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)

از ابوالادیان نقل است که : من مامور رساندن نامه ها از سوی امام حسن عسکری (علیه السلام) بودم ، در ایّام کسالت آن حضرت خدمتشان رسیدم . نامه هایی به من دادند و فرمودند : به مدائن ببر . تا بروی و برگردی پانزده روز طول می کشد ، روز پانزدهم که وارد شدی ، خواهی دید که از خانه ی من صدای شیون بلند است و بدن من در حال غسل دادن می باشد.گفتم : آقا ! اگر این حادثه پیش آمد مرجع ما بعد از شما که خواهد بود ؟ فرمود : آن کس که جواب نامه های من را از تو مطالبه کند.گفتم : آقا ! یک علامت دیگر بفرمایید .فرمود : آن کسی که نماز بر جنازه ام بخواند و خبر از محتوای همیان بدهد ، امام بعد از من است.این جمله ی آخر را نفهمیدم و از طرفی جلالت و عظمت امام (علیه السلام) باعث شد که توضیح نخواهم.

برخاستم و با امام وداع کرده ، رفتم.بعد از پانزده روز بازگشتم و صدای شیون شنیدم ! در خانه ی امام (علیه السلام) آمدم.دیدم در خانه ی ایشان جعفر ( برادر امام حسن عسکری (علیه السلام) که انسان خوبی نبوده ) ایستاده . به هر حال جعفر کذّاب برادر امام بوده ، پسر امام و عموی امام بوده ولی آدم منحرفی بوده است ! دیدم در آستانه ی در ایستاده و خود را صاحب عزا و جانشین برادر نشان می دهد . من متحّیر شدم ! آیا جعفر می خواهد جانشین امام بشود؟ من هم پیش رفتم و تسلیت گفتم امّا او هیچ جوابی راجع به نامه ها از من نخواست تا اینکه خادم خانه به جعفر گفت : مولای من ! برادرتان را غسل داده اند و کفن بر او پوشانده اند و آماده ی نماز است.شما باید بر او نماز بخوانید.

او در مقابل جنازه ایستاد و مردم هم به دنبال او صف کشیدند.همین که خواست تکبیر نماز را بگوید ، دیدم ناگهان پرده ای که مقابل اتاق افتاده بود کنار رفت و کودکی ( چهار- پنج ساله ) امّا بسیار پر هیبت و پر جلالت مانند پاره ی ماه از اتاق بیرون آمد و کنار جنازه ایستاد و با یک فرمان محکم و قاطع ، گوشه ی عبای جعفر را کشید و فرمود : ( تَنَحَّ یا عَمّ اَنا اَحَقَّ بِا لصَّلاةِ عَلَی اَبی ) ؛ عمو ! کنار بیا ، من سزاوارترم که بر جنازه ی پدرم نماز بخوانم.

دیدم جعفر رنگش پرید و بدون مقاومت خودش را کنار کشید و آن کودک ، نماز بر جنازه خواند !

ابوالادیان می گوید : من به دنبال سایر علایم بودم که کسی جواب نامه ها را از من بخواهد.وقتی آن کودک از مقابل من گذشت به من نگاه کرد و فرمود : ( یا بَصرِی هاتِ جَوابَ الکُتُبِ ) ؛ جواب نامه ها را بیاور.

من فوراً نامه ها را دادم و او داخل اتاق شد و دیگر او را ندیدم و من این دو علامت را از ایشان دیدم تا این که در همین زمان کاروان قم وارد شدند.این کاروان با امام عسکری (علیه السلام) کار داشتند.آنها روز شهادت امام عسکری (علیه السلام) به سامرّاء رسیدند و با خبر شدند که آن حضرت به شهادت رسیده است.پی جوی جانشین ایشان شدند.مردم جعفر را به آنان معرّفی کردند.بزرگ قبیله با او صحبت کرد و شرح ماوقع را چنین گفت : ما از قم آمده ایم ، نامه هایی داریم ، اموالی داریم (سهم امام) و روش ما این بود : هر زمان خدمت امام می رسیدیم ، قبل از این که نامه ها را بخواند می فرمود : چه کسی نامه ها را نوشته و مقدار پولی را که در این همیان است می گفت ! ابوالادیان می گوید ، وقتی بزرگ قبیله ، سخن از هَمیان { کیسه پول } به میان آورد ؛ من شرط سوّم یادم آمد.بزرگ قبیله به جعفر گفت : شما بگویید این نامه ها را چه کسی نوشته و داخل کیسه چقدر پول است ؟ جعفر رنگش متغیّر شد و برخاست و در حالی که لباس خود را تکان می داد گفت : ( یُریدُونَ مِناّ اَن نَعلَمَ الغَیب ) { عجب مردمی هستند } از ما توقّع علم غیب دارند. در همین حال از درون اتاق خادمی بیرون آمد و گفت : کاروانی که از قم آمده اند نامه هایی دارند که نویسندگان نامه چنین کسانی هستند و در میان همیان ، هزار دینار پول است که ده دینار آن سائیده شده ....

بزرگ قبیله اعتماد کرد و نامه ها و اموال را به او سپرد.ابوالادیان می گوید : من راحت شدم زیرا هر سه علامت را دیدم و فهمیدم که امام و ملجأ و مرجع ما بعد از امام عسکری (علیه السلام) همان کودک پنج ساله ی با هیبتی است که هم نماز بر جنازه ی پدر خواند ، هم جواب نامه های پدر را از من مطالبه کرد و هم خبر از محتویات همیان داد. بحارالانوار جلد 52 صفحه 67

جعفر از این ماجرا ناراحت شد و پیش خلیفه ی عبّاسی سعایت { سخن چینی ، تهمت زدن } و شکایت کرد که چنین فرزندی در دودمان امام عسکری (علیه السلام) پیدا شده ، مامورین دولت داخل خانه ی امام (علیه السلام) ریختند که بچّه ای را که گزارش شده بود بیابند ، امّا ندیدند. بدین شکل امام زمان (علیه السلام) از نظر مردم غایب شدند.از همان روز تا هفتاد سال ، غیبت صغری طول کشید و طیّ این مدّت چهار نفر نایب خاصّ ایشان بودند که با مردم در ارتباط بودند و بعد از هفتاد سال غیبت کبری شروع شد و تا به حال بشر در فراق آن امام بزرگوار در سوز و گداز است و به انواع گرفتاری ها و مصائب مبتلاست تا این که با ظهور باهرالنّور حضرتش این ظلم ها و بی عدالتی ها برطرف و عالم بشریّت غرق در امن و امان شود ؛ اِن شاء الله.   

برگرفته از تفسیر سوره یس از تالیفات حضرت آیت الله سید محمد ضیاء آبادی صفحه 12 الی 14

اطمینان به امامت امام حسن عسکری(ع)

حضرت امام حسن عسکری (ع)از طرف حکومت عبّاسی در سامرّاء تحت نظر بودند.هر چند روز یک بار آن حضرت را به دربار احضار می ‌کردند.از یکی از دوستدارانشان نقل شده است : آن روز معیّنی که می‌ خواستند سوار شوند؛ ما شیعیان سر راهشان رفته و منتظر ایستاده بودیم تا اماممان را از نزدیک زیارت کنیم.وقتی امام (ع) از در منزل خارج شدند، سوار بر مرکب بودند.قبلاً نامه‌ای از طرف امام(ع)به یکی از افراد ما ـ که مورد اعتمادمان هم بود ـ رسیده بود با این دستور که امروز کسی بر من سلام نکند و با من حرفی نزند؛حتّی از دور هم کسی مرا با انگشت نشان ندهد،جاسوس‌ ها در اطراف پراکنده‌اند و شناسایی می ‌کنند و برای شما گرفتاری درست می‌ شود.راوی گفته است: کنار من جوانی ایستاده بود. دیدم وقتی از مضمون نامه آگاه شد، خیلی پریشان‌ حال گردید.گفتم: چرا این قدر ناراحت شدی؟ گفت: من از مدینه آمده‌ام؛ با زحمات زیاد این راه را طیّ کرده‌ ام تا به اینجا رسیده‌ام.آنجا امامت امام حسن عسکری(ع)مورد اختلاف بود.بعضی قائل و بعضی منکر بودند.من خواستم اینجا بیایم و امامم را بشناسم چون رسول خدا…فرموده است:

(مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیْتَهًْْ جاهِلیَّهًْْ)؛

«هر کس امام زمانش را نشناخته بمیرد، به مرگ زمان کفر و نفاق مرده است».

آمدم آقا را از نزدیک ببینم و سؤالاتی کنم و اطمینان به امامتش پیدا کنم و حال می ‌بینم که کسی حقّ ندارد به ایشان سلام کند و با ایشان حرف بزند؛ از این جهت سخت دگرگون شدم.در همین حال امام سوار بر مرکب به محاذات ما رسیدند و توقّف اندکی کردند و نگاهی به چهره‌ی جوان انداختند و تبسّمی کرده و فرمودند :

«تو غفاری هستی»؟

او گفت:بله!

امام(ع)فرمود:

«مادرت حمدویّه چه می ‌کند»؟

جوان عرض کرد: خوب است!

امام(ع)از مقابل ما رد شد.دیدم آن جوان بسیار خوشحال شد.گفتم: تو آقا را تا به حال دیده بودی؟ گفت:نه،به خدا قسم این اوّلین بار است که زیارتشان کردم و با همین سؤال مشکلم را حلّ کرد و ایمان به امامتش پیدا کردم زیرا نه کسی خبر داشت که من از نسل "ابوذر غفاری" هستم و نه کسی از نام اصلی مادرم آگاه بود و با همین دو سؤال از من، دگرگونم ساخت و مؤمنم گردانید.بحارالانوار،جلد50،صفحه‌ی269

استبصار یحیی به امامت امام حسن عسکری(ع)

شخص دیگری به نام یحیی گفته است : من با پسر عمویم درباره‌ی امامت گفتگویی داشتیم. او معتقد به امامت بود و من منکر!از این رو آمدم به سامرّاء. در همان روزی که امام(ع)برای رفتن به دربار عبّاسی حرکت می ‌کرد، من هم در میان جمعیّت ایستاده بودم.پیش خودم فکر کردم اگر مقابل من رسید و دست به عمّامه‌اش برد و آن را از سرش برداشت و به من نگاه کرد و دوباره بر سرش گذاشت، می ‌فهمم که امام است.همین که این فکر از ذهنم گذشت دیدم حضرت رسید مقابل من و توقّفی کرد و دست برد و عمّامه‌ اش را از سرش برداشت و نگاهی به چهره‌ی من انداخت و عمّامه را سرش گذاشت و فرمود:

(یا یَحْیَی ما فَعَلَ ابْنُ عَمِّکْ الَّذِی کُنْتَ تُنازِعُهُ فِی الاِمامَهِْْ)؛

«ای یحیی!پسر عمویت که در امر امامت با هم نزاع داشتید، چه می ‌کند»؟

گفتم: خوب است!

فرمود: با او نزاع نکن.این را فرمود و از مقابلم گذشت.من فهمیدم که امامت و ولایت، از آنِ ایشان است و مستبصر شدم.بحارالانوار،جلد50،صفحه‌ی270

مواعظی از حضرت امام حسن عسکری(ع)

حال، چند جمله به عنوان موعظه از امام حسن عسکری(ع) نقل می ‌شود.

با ورع‌ ترین مردم

(اَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَة)؛

«با وَرَع ‌ترین مردم کسی است که وقتی کنار کاری شبهه ‌ناک رسید، توقّف کند».

کاری که حرام بودنش مسلّم نیست امّا احتمال حرام بودن دارد و شبهه‌ ناک است، انسان با ورع از آن نیز اجتناب می ‌کند.

عابدترین مردم

«عابدترین مردم کسی است که فرایض[واجبات]را انجام دهد و آنها را ترک نکند».

فرایض و واجبات هم منحصر به نماز و روزه و حجّ نیست. در زندگی خانوادگی، رعایت حقوق مرد و زن نسبت به یکدیگر از فرایض است و ترک آن،گناه و موجب عقاب است.اولاد و والدین حقوق متقابل دارند. در روابط اجتماعی، همه‌ی افراد دارای حقوق متقابل هستند و رعایت آن از فرایض است و رمز عبادت خداست.

زاهدترین مردم

«زاهدترین مردم کسی است که مرتکب کار حرام نشود».

زاهد آن نیست که غذای خوب نخورد و لباس خوب نپوشد و در مسکن خوب ننشیند،بلکه زاهد از نظر امام عسکری(ع) کسی است که از حرام کاری و حرام ‌خواری بپرهیزد و طبیعی است کسی که در پرهیز از حرام دقّت تمام داشته باشد، در زندگی، آلوده به تجمّل و زیاده ‌روی در خوراک و پوشاک و مسکن نیز نخواهد شد. بی‌اعتنایی به محرّمات است که زندگی پرتجمّل به بار می‌آورد.

محکم‌ ترین مردم

«محکم ‌ترین مردم از نظر تلاش و کوشش دینی کسی است که از [مطلقِ] گناهان [از هر قبیل که هست] بپرهیزد».

در تمام افکار و اخلاق و اعمالش مراقب باشد که از مسیر دستورهای دین انحراف پیدا نکند.

نقص عمر

بدانید که آن به آن از عمرتان کاسته می ‌شود و رو به مرگ و عالم برزخ در حرکتید.روزی که از مادر متولّد شدیم، مثلاً هفتاد سال با مرگ فاصله داشتیم؛ اینک که هفتاد ساله شده‌ایم، شاید چند روزی یا چند ساعتی بیشتر با مرگ فاصله نداشته باشیم.

روزهایی شماره ‌دار و زودگذر را داریم می ‌گذرانیم.

مرگ هم ناگهان فرا می ‌رسد و انسان در یک لحظه خود را می‌ یابد که از دنیا جدا شده و در شکم عالم برزخ افتاده است.آنجاست که هر که هر چه کاشته است، همان را درو می ‌کند.اینک خوب بنگریم که هم اکنون داریم چه کشت می ‌کنیم.

«جز آنچه هم اکنون دارید انجام می‌ دهید،[آنجا چیزی به عنوان] کیفر و پاداش نخواهید داشت».برگرفته از کتاب شرح زیارت جامعه کبیره آیت الله ضیاء آبادی

شیعیان ! مایه ی زینت ما باشید

این چند جمله نورانی را از حضرت امام عسکری (علیه السلام) بشنویم که ضمن نامه ای به یکی از اصحابشان مرقوم فرموده اند : حقیقت اینکه وقتی خداوند منّان بر اساس رحمت خود تشریع شریعت کرد و برنامه های سعادت آفرین آسمانی خود را برای شما مقرّر فرمود ، دری به روی شما باز کرد و کلیدی به دست شما داد تا از آن در به راه او وارد شوید و با آن کلید ، درهای معارف احکام الهی را به روی خود بگشایید.آن درِ راه خدا و آن کلید ، گنجینه های معارف و احکام الهی ، ولایت محمّد و آل محمّد است که اگر نبود محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اوصیاء از فرزندان او (علیهم السلام) شماها همچون بهائم متحیّر و سرگردان بودید که هیچ برنامه ای از برنامه های آسمانی خدا را نمی شناختید و آیا نه مگر به هر شهری از دروازه ی آن باید داخل شد. بحارالانوار جلد 75 صفحه 374

در روایت دیگری که باز از آن حضرت نقل شده است خطاب به شیعیانش فرموده است : شما را سفارش می کنم به تقوای خدا و پرهیزکاری در فضای دینتان و کوشا بودن در اطاعت فرمان خدا و راستگویی و امانتداری چه آنکه وقتی یک فرد از شما طایفه ی شیعه در روش دینی خود پرهیزکاری و راستگویی و امانتداری و خوش خلقی با مردم از خود نشان داد می گویند : این شیعی است و تربیت شده ی در مکتب اهل بیت است و من خوشحال می شوم.خدا را در نظر بگیرید و مایه ی زینت ما باشید و مایه ی ننگ و عار ما نباشید.آری ما اهل همه ی خوبی ها هستیم امّا هیچ بدی از ما نشأت نمی گیرد.بحارالانوار جلد 75 صفحه ی 372

شهادت امام عسکری (علیه السلام)

این امام بزرگوار در اوّل ماه ربیع الاوّل مسموم شد و تا هشتم ماه بیمار و بستری بود.در ساعات آخر شب برای وضو آب خواست ، توانایی خروج از بستر نداشت در همان بستر وضو گرفت و همانجا نماز خواند و بعد آب برای نوشیدن طلبید ، دست های مبارکش می لرزید و ظرف آب به دندان ها می خورد.حالا نمی دانیم آیا آب را آشامید یا تشنه لب از دنیا چشم پوشید ؟ امّا یک تشنه لب را سراغ داریم که در گودال قتلگاه افتاده بود و می گفت :

مردم جگرم از تشنگی سوخت به من آبی برسانید.

ولی به جای آب با نیزه و شمشیر جوابش دادند...

صلّی الله علیک یا اباعبدالله ؛

ستم خلیفه‌ی عباسی به امام حسن عسکری (علیه السلام) 

روز هشتم ماه ربیع الاوّل روز شهادت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)‌است. روز اوّل این ماه با دسیسه‌ی معتمد عباسی مسموم و بستری شده ‌اند و روز هشتم این ماه از سال دویست و شصت هجری در سن بیست و هشت سالگی از دنیا رحلت فرموده ‌اند.

دستگاه خلافت عبّاسی که نمی‌ توانست عظمت و جلالت آل علی (علیهم السلام) را با آن محبوبیّت فوق‌العاده که در میان مردم داشتند تحمّل کند؛ امام عسکری(علیه السلام)را با پدر بزرگوارشان امام هادی (علیه السلام)از مدینه حرکت داده به سامرّا آوردند و در محلّه‌ی عسکر که پادگان نظامیشان بود اسکان دادند که از هر جهت تحت نظر باشند و روابط مردم را با آنها کنترل کنند و چون در محلّه‌ی عسکر یعنی لشکرگاه سکونت داشتند از این نظر هر دو امام بزرگوار به عسکری مشهور شده ‌اند، ولی باز می ‌دیدند که محبوبیّتشان در میان مردم رو به افزایش است و خورشید را با گِل اندود کردن کاری بی ‌نتیجه و بل احمقانه است و لذا دیدند چاره‌ای جز این ندارند که آن منابع نور را از میان مردم بردارند.

 این جمله هم از امام ابوالحسن الرّضا (علیه السلام)منقول است و هم از امام ابو محمّد حسن عسکری (علیه السلام)که می‌فرمایند:(ما مِنّا الاّ مَقتُول اَو مَسْمُوم)؛همه‌ی ما امامان، مقتولاً و یا مسموماً از دنیا می ‌رویمو سرانجام یازدهمین امام ما را هم مسموم کردند و برای منحرف ساختن افکار عمومی ‌که خیال نکنند صدمه‌ای از آنها به امام رسیده است، دستور دادند از همان روز اول بیماری امام، پنج نفر از خدمتکاران مخصوص دربار و جمعی از اطبّای مخصوصشان در بیرونی منزل امام استقرار یابند و شبانه ‌روز مراقب حال امام باشند و گزارش بدهند.

چند روز که گذشت و حال امام سخت شد،خلیفه، قاضی ‌القضات را احضار کرد و دستور داد ده نفر از قاضیانی را که مورد وثوق در نزد مردم بودند آوردند و در همان بیرونی منزل امام استقرار دادند که شبانه ‌روز آنجا باشند و هدف این بود که به مردم چنین وانمود کنند که امام به طور طبیعی بیمار شده و اگر از دنیا رفت؛ به شهادت اطبّاء و قضات به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.

حتّی پس از رحلت آن حضرت یکی از قضات به دستور خلیفه آمد کفن از صورت حضرت کنار زد و به تمام حضّار که از بنی‌ هاشم و بنی‌عبّاس و دیگران بودند نشان داد و گفت: بیایید و بنگرید این ابن الرّضا حسن بن علی عسکری (علیه السلام)است که به مرگ طبیعی از دنیا رفته و سپس یک یک اطبّا و قضات را اسم برد که اینها در تمام مدّت بیماری او در کنارش بوده‌اند. وقتی خبر رحلت در شهر منتشر شد تمام شهر منقلب و سامرّا مبدّل به عزاخانه گردید و آنچنان ناله و افغان از مردم برخاست که گویی قیامت کبری برپا شده است. فریاد (مات ابن الرّضا)،( مات ابن الرّضا) با سوز و گداز از همه سو به گوش می ‌رسید.

پیکر مطهّر امام عسکری (علیه السلام)میان اشک و آه و ناله و افغان مردم در خانه‌ی خودشان کنار مرقد مطهّر پدر بزرگوارشان به خاک سپرده شد. امّا در کربلا یک تن بی سر با جراحات فراوان در گودال قتلگاه افتاده بود و چند زن و بچّه‌ی بی ‌پناه دور آن بدن پاره ‌پاره‌ ی آغشته به خون را گرفته بودند. در آن میان دختر بچّه ‌ی یتیمی ‌صدا می ‌زد:

«ای پدر! برخیز و ببین عمّه‌ام را تازیانه می‌ زنند».

29صفر سالروز شهادت امام رضا (ع)تسلیت

اس ام اس و پیامک شهادت امام رضا (ع)

تو بـر زخـم دلـم باریده اى باران رحمت را / تو را مـن مـیشناسم، مـنبع پاک کـرامت را
ازآن روزى کـه حلقه بر ضریحت بست دستانم / دلم شـیدا شد و دادم زکـف دامـان طاقت را . . .
شهادت امام رضا(ع) تسلیت

"سید شهیدان اهل قلم سیدمرتضی آوینی"


آلبوم تصاویر شهید مرتضی آوینی


زمانه عجیبی است!

برخی مردمان امام گذشته را عاشقند؛

نه امام حاضر را ...

می دانی چرا؟

امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر می کنند

اما امام حاضر را باید فرمان برند!

و کوفیان عاشورا را اینگونه رقم زدند...