ولایت
ولایت

ولایت

شهیدی که عکس یک زن بر بدنش خالکوبی شده بود

بچه‌ها! شما دل پاکی دارید، التماس‌تان می‌کنم از خدا بخواهید جنازه‌‌ای از من باقی نماند و مفقودالأثر شوم...
  کلاس عاشقی امام راحل «قدس الله نفس الزکیه» همواره شاگردانی را به خود دید که امروز وقتی به سیره شخصیتی آنها می نگریم، نفس های تأثیرگزار پیرجماران را در می یابیم که چه حُرهایی را تقدیم محضر ملکوتی رب الأرباب کرد. یکی از خاطرات «محمد رعیتی» از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا را در ادامه بازگو می کنیم. خاطره ی تکان دهنده ی که خواندن آن خالی از لطف نیست و هزاران نکته در آن نهفته است.

پنهان کاری‌های او شک بعضی‌ها را برانگیخته بود. جزو غواص‌هایی بود که باید به عنوان اولین نیروهای خط شکن وارد خاک دشمن می‌شد. هر بار که می‌خواست لباسش را عوض کند می‌رفت یک گوشه، دور از چشم همه این کار را انجام می‌داد. روحیه ی اجتماعی چندانی نداشت. ترجیح می‌داد بیشتر خودش باشد و خودش.
من هم دیگر داشتم نسبت به او مشکوک شدم. بچه‌ها برای عملیات خیلی زحمت کشیده بودند. هر چه تاکتیک مربوط به مخفی نگه داشتن اسرار نظامی بود را، پیاده کرده بودند. همه ی امور با رعایت اصل (اختفا و استتار) پیگری می‌شد، حتی اغلب سنگرها و مواضع ادوات را با شا‌خه‌های نخل پوشانده بودیم.
با رعایت همه این اصول حالا در آخرین روزهای منتهی به عملیات، کسی وارد جمع ما شده بود که مهارت بالایی در غواصی داشت، منزوی بود و حتی موقع تعویض لباس، جمع را ترک می‌کرد و به نقطه‌ای دور و خلوت می‌رفت.
بعضی از دوستان، تصمیم گرفته بودند از خودش در این‌باره سوال کنند و یا در صورت لزوم او را مورد بازرسی قرار دهند تا نکند خدای ناکرده، فرستنده‌ای را زیر لباس خود پنهان کرده باشد.
آن فرد هم بی شک آدم ساده و کم هوشی نبود، متوجه نگاه‌های پرسش گر بچه‌ها شده بود. یک شب موقع دعای توسل، صدای ناله‌های آن برادر به قدری بلند بود که باعث قطع مراسم شد. او از خود بی خود شده بود و حرف‌هایی را با صدای بلند به خود خطاب می‌کرد. می‌گفت:‌
«ای خدا! من که مثل این‌ها نیستم. این‌ها معصوم اند، ولی تو خودت مرا بهتر می شناسی... من چه خاکی را سرم کنم؟ ای خدا!»
سعی کردم به هر روشی که مقدور است او را ساکت کنم. حالش که رو به راه شد در حالی که اشک هنوز گوشه ی چشمش را زینت داده بود، گفت:
«شما مرا نمی‌شناسید. من آدم بدی هستم. خیلی گناه کردم، حالا دارد عملیات می‌شود. من از شما خجالت می‌کشم، از معنویت و پاکی شما شرمنده می‌شوم...»
گفتم: «برادر تو هر که بوده‌ای دیگر تمام شد. حالا سرباز اسلام هستی. تو بنده ی خدایی. او توبه همه را می‌پذیرد...»
نگاهش را به زمین دوخت. گویا شرم داشت که در چشم ما نگاه کند. گفت:
«بچه‌ها شما همه‌اش آرزو می‌کنید شهید شوید، ولی من نمی‌توانم چنین آرزویی کنم.»
تعجب ما بیشتر شد. پرسیدم:
«برای چه؟ در شهادت به روی همه باز است. فقط باید از ته دل آرزو کرد.»
او تعجب ما را که دید، گوشه‌ ی پیراهنش را بالا زد. از آن چه که دیدیم یکه خوردیم. تصویر یک زن روی تن او خالکوبی شده بود. مانده بودیم چه بگوییم که خودش گفت:
«من تا همین چند ماه پیش همه‌ش دنبال همین چیزها بودم. من از خدا فاصله داشتم. حالا از کارهای خود شرمنده‌ام. من شهادت را خیلی دوست دارم، اما همه‌ش نگران ام که اگر شهید شوم، مردم با دیدن پیکر من چه بسا همه ی شهدا را زیر سوال ببرند. بگویند این‌ها که از ما بدتر بودند...»
بغضش ترکید و زد زیرگریه. واقعاً از ته دل می‌سوخت و اشک می‌ریخت. دستی به شانه‌اش گذاشتم و گفتم:‌
«برادر مهم این است که نظر خدا را جلب نماییم همین و بس.»
سرش را بالا گرفت و در چشم تک‌تک ما خیره شد. آهی کشید و گفت:
«بچه‌ها! شما دل پاکی دارید، التماس‌تان می‌کنم از خدا بخواهید جنازه‌ ای از من باقی نماند. من از شهدا خجالت می‌کشم... .»
آن شب گذشت. حرف‌های او دل ما را آتش زده بود.حالا ما به حال او غبطه می‌خوردیم. دل با صفایی داشت. یقین پیدا کرده بودیم که او نیز گلچین خواهد شد. خدا بهترین سلیقه را دارد.
 شب عملیات یکی از نخستین شهدای ما همان برادر دل سوخته بود. گلوله ی خمپاره مستقیم به پیکرش اصابت کرد. او برای همیشه مهمان اروند ماند.


♥رهبر عزیزم♥

80343260985357560514.jpg

حروف خ م ی ن ی

در نام خمینـــی و خامنـــه ای

مشترک است

فقط نام خامنه ای 

یک آه بیشتر دارد

که از دست خواص بی بصیرت

میکشد...

عید مبعث بر مسلمین جهان مبارک

بانگ تکبیر ز امواج فضا می آید
گوش باشید که آوای خدا می آید
پیک وحی است که در غار حرا می آید
به محمد ز خداوند ندا می آید
ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید
گوش های شنوا حکم خدا را شنوید
عید مبعث بر مسلمین جهان مبارک

سوال از مردم دنیا

از مردم دنیا سئوالی پرسیده شد و نتیجه آن بسیار جالب بود

سؤال از این قرار بود:
 
نظر خودتان را راجع به کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بیان کنید؟

و جالب اینکه کسی جوابی نداد
 
چون...

در آفریقا کسی نمی دانست 'غذا' یعنی چه؟

اددر آسیا کسی نمی دانست 'نظر' یعنی چه؟

در اروپای شرقی کسی نمی دانست 'صادقانه' یعنی چه؟

در اروپای غربی کسی نمی دانست 'کمبود' یعنی چه؟

و در آمریکا کسی نمی دانست 'سایر کشورها' یعنی چه؟

گرانی،قحطی،تحریم،خودباوری


اوایل دهه شصت نوجوانی بیش نبودم،

اما خوب به خاطر دارم آن روزهایی را که تنها شامپوی موجود

شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود
.




تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می کردیم و اگر شانس

یارمان بود

و از همان شامپوها یک عدد صورتی رنگش که رایحه سیب داشت

گیرمان می آمد حسابی کیف می کردیم.

سس مایونز کالایی لوکس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر

شکلاتی یام یام تنها دلخوشی کودکی بود.



صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت!



.

.

صف های کپسول گاز که با کامیون در محله ها توزیع می شد

.
.
خالی کردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب
جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی ...
نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر

می انداخت
.
و پوشیدن کفش آدیداس یک رویا بود

همه اینها بود، بمب هم بود و موشک و شهید و ...

اما کسی از قحطی صحبت نمی کرد



یادم هست با تمام سختی ها وقتی وانت برای جمع آوری کمک های

مردمی وارد کوچه می شد
بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود

.

.



.

.همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود،

خب درد هم بود...







و اما امروز
امروز فروشگاه های مملو از اجناس لوکس خارجی در هر محله و

گوشه کناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در

آنها هست.

از انواع شکلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس

و لوازم آرایش تا

موبایل و تبلت و ...
داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا و البته

بستنی با روکش طلا !

.

.


.

.

و حال ، این تن های فربه، تکیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های

گران قیمت

از شنیدن کلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم.

مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید!

مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود!

مبادا فریزرمان از مرغ! خالی شود!
.
.
.
متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له کردن

دیگران سیری ناپذیر شده است ...!!



.

.

و بعضی چیزها را هم

بهتره نگیم






.

قحطی امروز که در این روزگاران آن را به وضوح لمس می کنیم :



قحطى ایمان است

قحطی اخلاق است



قحطی عشق و محبت است

قحطی انسانیت است

شهادت امام موسی کاظم (ع)بر عموم مسلمین تسلیت

 بیست و پنجم رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام)، امام هفتم شیعیان جهان در سال 183 هجری است.

درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند.

 جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.

عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.

دوازدهم اردیبهشت روز معلم و شهادت شهید مطهری گرامی

دوازدهم اردیبهشت در تقویم ما ایرانیان، روز معلم نامگذاری شده است، روزی برای فردی که با ذوق و هنر و توانمندی‌اش در نخستین آیات قرآن که بر قلب پیامبر اکرم (ص) نازل شد:
اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: ۱ـ ۵)

در این آیات خداوند، خود را معلم می‌خواند و جالب اینکه معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده‌ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است. نقش کلیدی معلمان به عنوان مجریان آموزش عمومی و الگوهای اولیه دانش آموزان بسیار مهم جلوه می‌کند ؛ چرا که معلمان جامعه، انسان سازان نسل بعدی‌اند، لذا نقش آنان به گفته حضرت امام خمینی (ره) همچون نقش انبیا است برای مردم.


دهم اردیبهشت روز ملی خلیج فارس گرامی باد

روز ملی خلیج فارس,تاریخ روز خلیج فارس,تاریخ روز ملی خلیج فارس

روز دهم اردیبهشت، روز اخراج پرتغالی ها از آب های جنوبی ایران و روز ملی خلیج فارس نام دارد. در 21 آوریل 1622، با رشادت «امام قلی خان امیرالامرای فارس»، به 117 سال تسلط جابرانه پرتغالی ها بر جزایر خلیج فارس خاتمه داده شد. خلیج فارس از نظر ژئوپولیتیک، تجارت، نفت، گاز، کشتیرانی، ماهی گیری و... در طول تاریخ گلوگاه مهمی در دنیا محسوب می شده و هم اکنون نیز شاهرگ اقتصاد دنیا در این منطقه قرار دارد. خلیج فارس امروزه به پیوستگاه و ته آب اروندرود در خرمشهر و بصره تا رأس مسندام در شمال عمان اطلاق می شود. این خلیج در اواسط دوره سوم زمین شناسی حدود 30 میلیون سال قبل بر اثر گسترش دهانه شکاف دریای عمان به وجود آمده و از پدیده های دوران سوم زمین شناسی است که در حال حاضر 226 هزار کیلومتر مربع پهنا دارد در ازای کرانه اش از دهانه فاو تا بندرعباس یک هزار و 375 کیلومتر و میانگین ژرفای آن 30 متر است و 62% آب های سطح کره زمین را در برمی گیرد. در ابتدا وسعت آن بیشتر از دو برابر مساحت فعلی بوده است. این پهنه آبی قدیمی ترین دریایی است که بشر آن را می شناخته است. این پهنه آبی گاهواره تمدن جهان و از اولین زیستگاه های بشر محسوب می شود. ساکنان این دریا کشتی را اختراع و خاور و باختر را به هم پیوند داده اند. در جغرافیای قدیم دریای پارس یکی از بزرگ ترین دریاها از 4 دریایی بود که شناخته شده بود اما اکنون پهنه آبی را که خلیج فارس می نامند خلیجی با 1000 کیلومتر مربع طول و بیشتر از 240 کیلومتر مربع عرض.

پنجم اردیبهشت سالروز شکست ابابیلها

پنجم اردیبهشت، سالروز شکست نظامی آمریکا در صحرای طبس است. در این حمله نظامی، شیطان بزرگ با مفتضحانه ترین وضعی شکست خورد. شکست شیطان بزرگ در این عملیات، حمله فیلداران ابرهه را به خانه کعبه در ذهن ها زنده می کند. لشگریان ابرهه، همچون نیروهای متجاوز آمریکایی، از فراوانی قدرت و شوکت، تصور نمی کردند کسی بتواند مانع حمله آنها به خانه کعبه شود، ولی آن هنگام که به سوی کعبه هجوم آغاز کردند، به فرمان خداوند متعالی پرندگانی در آسمان ظاهر شدند و سنگ هایی که در منقار داشتند، بر سر فیل سواران فرود آوردند و بدین وسیله، کافران یکی پس از دیگری به هلاکت رسیدند. در پنجم اردیبهشت 1359 نیز دانه های ریز شن، دسیسه بزرگ آمریکا را فرو شکست

.